من فقط یه فن گرل بودم(:💜《19》{1}
دقت کرد ببینه کیه ولی نتونست..........
یه دفه کسی که چتر رو گرفته بود شروع به حرف زدن کرد
جونگکوک:خانم پارک.....پارک ها جای خوبی برای خواب نیستااااااااا
میساکی:فقط این چطر کوفتی رو بردار از بالا سرم میخوام خیس بشم.......نمیدونم چرا اینجایی ولی چترو بردار
"فلش بک اعضا تو ماشین"
نامجون:این هفته واقعا عجیب بود فقط دلم میخواد بخوابم......
یونگی:یاااااااا تو به معشوقه ی من چیکار داری؟؟؟؟؟؟
نامجون:واااااااا خواب رو که نخریدی
یونگی:اونم میخرم
نامجون:🖐😐🖐
تهیونگ:اِ بچه ها داره بارون میاد
کوکی:من میرم تو پارک های ژاپن دور بزنم.....
نامجون:فکرشم نکن.کسی بشناسد چی؟؟؟؟؟
کوکی:خلوتع حواسمم هست هیونگ.....
نامجون:هوف باشه چترم ببر.
کوکی:مرسی هیونگ:)
"پایان فلش بک"
کوکی:پاشو سلما میخوری خیس خالی شدی!!!!!!!!!!
میساکی:نمیخوام ولم کن.
جونگ کوک چتر رو انداخت زمین و بدون توجه به نگاه متعجب میساکی کتش رو درآورد و پرت کرد یه گوشه با اون لباسای کم(اسلاید ۲)کنار میساکی دراز کشید..
کوکی:ها؟ چیه؟ با اون چشمات نگام نکن اگه تو خیس شی و سرما بخوری منم میخوام سرما بخورم.....میساکی لبخند زد دستش رو روی دست جونگکوک گذاشت
و چشماش رو بست .
جونگ کوک هم خیلی آروم جوری که فقط خودش بشنوه گفت:چون میخوام بدونم مثل تو بودن چه حسی داره:)
و چشماش رو بست......
بچه ها بخش دوم هم داره این پارت فردا میزارم الان بخاطر یه ارمی گذاشتم مث.....خوابم میاد
:))))))))))
یه دفه کسی که چتر رو گرفته بود شروع به حرف زدن کرد
جونگکوک:خانم پارک.....پارک ها جای خوبی برای خواب نیستااااااااا
میساکی:فقط این چطر کوفتی رو بردار از بالا سرم میخوام خیس بشم.......نمیدونم چرا اینجایی ولی چترو بردار
"فلش بک اعضا تو ماشین"
نامجون:این هفته واقعا عجیب بود فقط دلم میخواد بخوابم......
یونگی:یاااااااا تو به معشوقه ی من چیکار داری؟؟؟؟؟؟
نامجون:واااااااا خواب رو که نخریدی
یونگی:اونم میخرم
نامجون:🖐😐🖐
تهیونگ:اِ بچه ها داره بارون میاد
کوکی:من میرم تو پارک های ژاپن دور بزنم.....
نامجون:فکرشم نکن.کسی بشناسد چی؟؟؟؟؟
کوکی:خلوتع حواسمم هست هیونگ.....
نامجون:هوف باشه چترم ببر.
کوکی:مرسی هیونگ:)
"پایان فلش بک"
کوکی:پاشو سلما میخوری خیس خالی شدی!!!!!!!!!!
میساکی:نمیخوام ولم کن.
جونگ کوک چتر رو انداخت زمین و بدون توجه به نگاه متعجب میساکی کتش رو درآورد و پرت کرد یه گوشه با اون لباسای کم(اسلاید ۲)کنار میساکی دراز کشید..
کوکی:ها؟ چیه؟ با اون چشمات نگام نکن اگه تو خیس شی و سرما بخوری منم میخوام سرما بخورم.....میساکی لبخند زد دستش رو روی دست جونگکوک گذاشت
و چشماش رو بست .
جونگ کوک هم خیلی آروم جوری که فقط خودش بشنوه گفت:چون میخوام بدونم مثل تو بودن چه حسی داره:)
و چشماش رو بست......
بچه ها بخش دوم هم داره این پارت فردا میزارم الان بخاطر یه ارمی گذاشتم مث.....خوابم میاد
:))))))))))
۱۰.۴k
۱۷ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.